Member Home
»
User Blogs
»
masoumeh's Blog
masoumeh's Blog at Meet Afghan Singles
sarzamin
ای سرزمین من
ای زادگاه کوچکم
ای بهترین من
محراب سجده ام
عشق و یقین من
هرجا روم نیاز و تمنای من تویی
عرش غرور و شوکت دنیای من تویی
می خواهمت به کام
می جویمت مدام
در برکه های شب
در آیه های نور
در امتداد غربت و تنهایی و سکوت
در لحظه های شادی و خوشبتی و سرور
می بینمت، دریغ . . . !
آشفته ، بی قرار
با پیکر و زخمین،
داغدار
افتاده در اشارت عِفریت،
اهرمن
ای مانده ز افتخار نیاکان
به یادگار.
هر شب در آستان
دستان ستون سپهر دعای توست
تقدیس بوسه های نثار لبان من
مرهم گذار درد آشنای توست
khon jegar
از چه زن زار و خون جگر باشد
مثل مرغ شکسته پر باشد
زندگی در قفس بلای تن است
این مصیبت چرا برای زن است
وای از ما زنان در زنجیر
چادری بر سریم و جنس اسیر
همه محبوس گوشه های اتاق
شوهر مستبد زند شلاق
زن در این ملک بی سرو سامان
نه گلی بیند و نه آب روان
چون خریطه است چادری زن را
زن نبیند صفای گلشن را
تا که زن چادری به سر باشد
روزگارش از این بدتر باشد
کاش این چادری کنار رود
این خریطه زروی کار رود
darde bi darman
درد بی درمـان بود، دوری وطن
ای خـدا!این درد،بی درمـان مکن
دوستـــداران وطـن درغـــربتـنـد
دشمنـــا ن میهنـــم، شـــادان مکن
آهــــوان کشـــورم رم کــــرده اند
آنچه برجاست،طعمهءگرگان مکن
ازسـرلــطف وصفــایت بی نیـــاز
طفـلـکـــان بی پـدر گـریــان مکن
سرزمیــن ما خـرابـه گــشته است
ملک افغــان را دگـر،ویـران مکن
کشــــورم اشغــال دست ظـالمــان
تیـــغ ظالـــم را دگـــربُـــرّان مکن
مـــردم بیــچـــارهءافـغـــان زمیـــن
جور بی حد د یــده اند، نــالان مکن
مـلــک مــــا را خُـــرّم وآبـــــاد دار
خلــق مظلــومـش، سرگــردان مکن
جمــــع وشمــع ملـت ما را زلطــف
در پنــــاهـت داروبی سـامــان مکن
وآن دروغـیــن دوستــــا ن میهنــــم
روسیـاه گردان،خوش وخنـدان مکن
میهـــن ما کآ شیــا ن خلـق مــا ست
آشیا ن ویـران وخلـق حیـــران مکن
بهــــــــر آزادی کشــــور خــا لقــا !
منجی اش آخـــررسان پنهـا ن مکـن
"بلخی"رابخش زلطفت ای کــریم!
کیفرش زین گفته هاش،رحمان مکن
khake vatan
دوستان ترک شما گربکنم درغـــربت
کفـنـم کرده بخــاک سهیــم بگــــذارید
تا که روحم زشمیـم وطنــم شـــاد شود
قدری خاک وطنم زیرسـرم بگــــذارید
بهرآمـرزش این بنــدهء هجــــران دیده
ســورهء حمـد ودعائــی نثـــــارم دارید
بنویسیــد به لــوح سـرقبــــرم ازمــــن
مُردم باعشق وطن،دردل خــاکــم دارید
چه شودگـرعزیـزان،زرهء لطف وصفـا
نــازبــوئی وطنــم بـرسرقـبــرم کــارید
هــرزما نی اگرآئیـــد، بسـرتربـت مـــن
لاله ازیــاد شهـیــــدان به مــزارم آرید
گــذرتان شـود گــربســوی میهـن مــان
داغهـــای دل من قصـه به مـــامم دارید
مــادرم رابگوئیــــدزمن ازروی نـیـــاز
پسـرت هـجـــرتوبس دیده،دعـایم دارید
درشب جمعـه اگـرسورهء یاسین خوانید
"بلخی"را طلــب عفـو،زغفّارم دارید
tired
به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست
همیشه دوستت دارم - به جان مادرم - اما
- تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست
به لطف طعم لب های تو شیرین می شود شعرم
غزل را با عسل می آورم ، هرچند لازم نیست
مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری
بپوشان بافه های گیسویت را ، بند لازم نیست
"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را"
عزیزم ، بس کن ، از این بیشتر ترفند لازم نیست
فدای آن کمان های به هم پیوسته ات ، هر یک -
جدا دخل مرا می آورد ، پیوند لازم نیست